جاسوس پارت ۴۳

_____________
ویو شوگا
کارهای ترخیص رو انجام دادم و رفتم سراغ ا/ت اماده بود
شوگا:بریم*سرد*
از بیمارستان رفتیم به سمت عمارت
شوگا:به کارات برس من میرم بالا/پس فردا بهش میگم این ۲ روز رو تحمل کن/
ا/ت:چشم
رفتم بالا و بع کارهام رسیدگی میکردم(راستی بگم اجوما هم هست) حدودا یه ساعت گذشت که اجوما سریع اومد تو اتاقم
شوگا:چیشده
اجوما:ارباب ا/ت*نگران*
شوگا:خوب*سرد*
اجوما:بردنش
شوگا:چیی کی
اجوما: نمیدونم داشتیم کار میکردیم که همه جا رو دود گرفت و بیهوش شدم و وقتی بیدار شدم دیدم ا/ت نیست
که دیدم گوشیم زنگ خورد لی بود جواب دادم
شوگا:ببین من اصلا حوصلت رو ندارم
میخواستم قطع کنم با چیزی که گفت وایسادم
لی:یعنی دلت نمیخواد ا/ت جونت رو دوباره ببینی؟
شوگا:چی پیش توعه
لی:آره و اگر چیزی رو میخوام بهم ندی دیگه نمیبینیش
شوگا:چی میخوایی
لی:خودت خوب میدونی اون اسلحه های مخصوص
شوگا:چی عمرا
لی:پس آخرین باریه که ا/ت جونت رو میبینی
شوگا:ای لعنت بهت باشه میارمشون آدرس رو بفرست
لی:حتما ولی بهتره سریع باشی هر دقیقه که دیر کنی مرگ ا/ت نزدیک میشه
*بیب بیب بیب*
ای لعنتت سریع رفتم انباری اون ۳ اسلحه رو برداشتم و به سمت ادرسه رفتم
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
دیدگاه ها (۲)

جاسوس پارت ۴۴

من روی چه آهنگ سمی کراش زدممم

دکتر قلب من پارت ۱۰

دکتر قلب من پارت ۹

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط